در حاشیهی "حاشیهنشینهای اروپا"
" حاشیهنشینهای اروپا" مجموعه داستانی است به نویسندگی فرهاد پیر بال (نقاش، نویسنده، شاعر و فعال ی کرد - متولد 1961 اربیل) که به انتخاب مریوان حلبچه ای (مترجم -1358 حلبچه) گردآوری و ترجمه شده است. داستان کوتاه "حاشیهنشینهای اروپا" در همین مجموعه روایتگر سرگردانی و به حاشیه رانده شدن نسل جوانهای آوارهی اروپا است. فرهاد پیر بال دغدغهی تکنیک در داستانگویی دارد، اما این موضوع باعث نشده که از محتوا غافل شود. از نگاه جوانی از جغرافیایی که جنگ و ناآرامی در منطقه او را وادار به مهاجرت کرده، داستانی بر پایهی فرم خلقشده است. داستان حاکی از آن است، وقتی در وطن خودت تنها باشی در هیچ جای دیگری تنهایی دست ازسرت برنمیدارد و چهبسا که خیال و رؤیا جای واقعیت را بگیرند. "پس ما همه غریبیم. همه تنهاییم، هرکدام از ما دلمون برای چیزی و کسی تنگشده. هرکدام چیزی و کسی رو کم داریم." (ص 15).
فرم و یا صورت، همان شکل اجرای بیان اندیشه است. اگر محتوایی وجود نداشته باشد فرم بهتنهایی معنا ندارد. برای پیادهسازی فرم در داستان احتیاج به ریزهکاریهای بسیاری است. در دنیای ادبیات نام کسانی ماندگارتر است که دست به سنتشکنی زدهاند. جای تردیدی نیست که فرهاد پیر بال با ساختارشکنی در فرم داستان به پیشرفت ادبیات کمک میکند. سؤال اینجاست آیا ظرف دربردارنده، ویژگیهای دیداری و چگونگی ساخت یک اثر ادبی در درجه اول قرار دارد؟ دغدغهی نویسنده مدرن باید فرم باشد یا محتوا؟ آیا هر خلق متفاوتی در شکل و فرم را میتوان در حوزه فرمالیسم قرارداد؟ پس آنچه در متن بازتاب میشود چه نقشی دارد؟ فرهاد پیر بال داستان را میشناسد و زیر سایه چهارچوبها، برج خود را بنا میکند. او دنیای مدرن، جنگزده، دستهی اقلیت، خواستههای درونی و روان پریشان شخصیتش را میشناسد. محتوا و فرمی که در داستان "حاشیهنشینهای اروپا" بهکاربرده به کمک هم میآیند و داستان را خواندنی میکنند. در داستان کوتاه دست نویسنده برای پیاده کردن فرم بازتر است. هرکسی بنا بر تجربیات و یا آنچه از دیگران دیده و شنیده میتواند داستانی از مشکلات و سختیهای مهاجرت بگوید، اما شیوهی نگارش فرهاد پیر بال اثر او را از برچسب تکرار در امان نگه میدارد. او بههیچوجه قصد دیرفهمی و یا ایجاد پیچوخم در درک خواننده نیست و از کیفیت متن نمیکاهد. ویژگی نویسنده باهوش این است که در دل محتوا، به فرم دست پیدا کند. بدون شک پیر بال در ادبیات خلاق با ایجاد ارتباط بین صورت و جوهر دست به آشناییزدایی میزند.
کوردو در ساعت چهار ونیم صبح از رختخواب بلند میشود و در میان خوابوبیداری دستخوش توهم قرار میگیرد. تغییر مکان، دور شدن از خانه و خانواده و ناآشنایی با زبان، فرهنگ، آداب محیط جدید و بعد از دو سال ناکامی در کمپ پناهجویان بدون شک در ایجاد توهم بیتأثیر نیست. حواس پنجگانه کوردو موضوعی را درک و احساس میکند که در واقعیت وجود خارجی ندارد. در داستان "حاشیهنشینهای اروپا" با طبیعت مبهم و موقعیت متناقض کوردو مواجه میشویم که در خیال و اوهام سرانجام به آنچه میخواهد هم نمیرسد و به سرنوشت بودن با پیرزن تن میدهد و بلیت برگشت را پاره میکند. او پسری شرقی است که در کالج موصل ادبیات انگلیسی خوانده، به ادبیات و نقاشی و مطالعه علاقهمند است. حالا این پسر پناهنده در سودای خیال بودن با دختری اروپایی بلوند و چشم آبی دو سال است که بسر میبرد. در رؤیایی که به واقعیت بسیار نزدیک است او بلند میشود، چمدان میبندد، سوار قطار میشود و هم کوپهای پیرزنی میشود که نقاش است، مانند او هنر را میشناسد، تنهایش از جنس تنهایی کوردو است، فلسفه و ادبیات را میشناسد، به شرقیها علاقهمند است و خود را همچون کی یرکگارد میداند. "من و کی یرکگارد بهطور کامل تا مغز استخوان دانمارکی هستیم." (ص 10)
گسستگی که در اثر مهاجرت گریبان گیر فرد میشود آسیبهای روانی را درپی دارد که نمود آن با توجه به سن، جنسیت، علت مهاجرت، موقعیت جغرافیایی و . میتواند متفاوت باشد. به گفته روانشناسان با فرارسیدن فصل سرما در مناطق مختلف کشورهای سردسیر احتمال بروز و تشدید آسیبهای روحی مهاجرها رو به افزایش است. " رومهها میگویند آمار خودکشیها به علت تنهایی، در سوئد نسبت به تمام اروپا بیش تره اما من فکر میکنم این آمار اینجا خیلی زیاده اینجا تو سرزمین ما. هرچی باشه این حالوروز همه اروپاست، نهفقط دانمارک و سوئد. با این اختلاف که تراژدی تنهایی دانمارک پررنگ تره." (ص 11).
کوردو نماینده قشر مهاجر است. او مشقت راه، غربت و پناهنده شدن را به نیت رسیدن به آمال و آرزوها تحمل کرده است، اما وقتی با پیرزن مواجه میشود میبیند که گولخورده و باز دستش از رویای دختر جوان بلوند چشم آبی اروپایی کوتاه است بنابراین از جنگیدن با سرنوشت خسته میشود و مانند دوستانش به زندگی با پیرزنی دانمارکی تن میدهد و دلش را به روشنفکری و مهربانی پیرزن خوش میکند. کی یرکگور فیلسوف مسیحی دانمارکی میگوید: عالیترین حقیقت، حقیقت درون ذهنی یا فردی است. در داستان "حاشیهنشینهای اروپا" برگیت به کوردو میگوید: ما خودمون اروپای خودمون رو درست کردیم. شما هم زرنگ باشید و اروپای خودتون رو درست کنید (ص14). کوردو در اروپای برگیت به دنبال اروپای خود میگردد اما انگار کوردو درگیر جنبهی بیرونی قضیه است. او از تنهایی گریزان است و درمییابد که حتی اروپا از این آفت جان سالم به درنبرده است. در پایان ماجرای پسر پناهجو به اینجا ختم میشود که انگار حقیقت این است که تا وقتی در دنیای بیرون به دنبال بهشت هستی هیچوقت به آن دست پیدا نمیکنی، اروپایت را درست نمیکنی و حتی در شرایط بدتر امکان دارد راهی برای برگشت نگذاری.
خاطره محمدی
داستان ,اروپا ,فرم ,کوردو ,میشود ,حاشیهنشینهای ,حاشیهنشینهای اروپا ,که در ,پیر بال ,است که ,فرهاد پیر ,داستان حاشیهنشینهای اروپا ,حاشیهی حاشیهنشینهای اروپا
درباره این سایت