داستان قول اثر فریدریش دورنمات داستانی است که در آن زنجیر اتفاقهای جبری و حتمی، شخصیتها را به سوی سرنوشتی ناگوار سوق میدهد.یک تراژدی واقعی. بیشتر از واقعیت عین حقیقت است. چه بسیار اتفاقها که در زندگی ما به همین شیوه صورت میگیرد یعنی همه حوادث چنان دقیق و برنامه ریزی شده دست به دست هم می دهند که ذهن انسان از این سرنوشت بی چون و چرایی که پیش رویش است عاجز می ماند. چه جزئی ترین اتفاق آنکه در نظر انسان چیز خاصی نیست از یک لیوان آب خوردن تا اتفاق های مهم، چنان در یک زنجیره محکم و ناگسستنی رخ میدهد که هیچ نیرویی قادر به فروپاشی آن نیست. این داستان از سرنوشت از تقدیر می گوید از چیزی که قرن هاست هزاران نویسنده و شاعر و متفکر چه داستانها که ننوشته چه شعرها که نسروده و فلسفه ها نچیده اند.
زندگی و سرنوشت انسان در این داستان مثل یک طرح و پلات قوی است.همان تسلسل حوادث و اتفاقهایی که مبتنی بر رابطه علت و معلولی است.نه تنها در این رمان بلکه در زندگی تک تک ما، نویسنده، سرنوشتمان را بر طرحی ناگسستنی که امکان تغییرش نیست پایه ریزی کرده.
داستان قول یک تراژدی تلخ است یک حقیقت که هر انسانی ناچارا یک روزی باید آن را بپذیرد.
در این رمان فلسفه، انسانشناسی و روانشناسی عمیقی هست. به راستی، تمام تلاشهای انسانی روزی به ثمر مینشیند؟ تمام تلاش تمام نیرو و عمر کارآگاه ماتئی بر سر این تصمیم نرفت که قاتل دخترک را پیدا کند؟ او به هدف نزدیک شد و میبینیم سرنوشت چه بیرحمانه او را در هدفش تنها گذاشت. و او تا ابد برای دست یافتن به قاتل منتظر ماند و روزی که رئیسش میگوید قاتلی که تو تصورش میکردی همانی که تو ایمان داشتی وجود دارد و ما انکارش میکردیم، وجود داشته و همان روزی که قرار بود دستگیر شود او تصادف کرده. ماتئی دیگر در دنیای واقعی نیست او در تبی که برای پیدا شدن قاتل داشت فرو رفته. او آنقدر بین امید و نومیدی انتظار و چشم به راهی ماند تا از هوشیاریاش که زبانزد بود منحرف شد.
یک ,روزی ,داستان ,سرنوشت ,انسان ,زندگی ,در این ,داستان قول ,یک تراژدی ,در زندگی ,روزی که
درباره این سایت