داستان رز داستان شخصی است که در حیاط اداره چشمش به گل رز قرمز شادابی میافتد و میخواهد آن را بچیند اما به زمان برگشتن موکولش میکند و بعدازظهر موقع برگشتن میرود که حالا گل را بردارد که میبیند دیگر آنجا نیست.
این داستان هشداری است برای فرصت را غنیمت شمردن. چیزی که نزد عارفان به ابنالوقت به کار میرود از این اصطلاح شاعران و عارفان زیادی سخن گفتهاند. مولانا میفرماید:
صوفی ابنالوقت باشد ای رفیق نیست فردا گفتن از شرط طریق
این داستان به ما میگوید فرصت را غنیمت بشماریم و کار این لحظه را به ساعت دیگر نیندازیم. زمان سرمایه ارزشمندی است که باید قدر آن را دانست و فرصت را به زمان دیگر انداختن هدر دادن این سرمایه است. نویسنده با ایجاز هر چه تمامتر موقعیت داستان را به تصویر میکشد. درباره این موضوع شاعران زیادی سخن گفتهاند همانطور که حافظ میفرماید:
وقت را غنیمت دان آنقدر که بتوانی حاصل از حیات ای جان این دم تا دانی
همچنین شیخ سعدی در شعرهایش اشاره به این موضوع دارد که با غفلت و بیخبری لحظههای عمر را هدر ندهیم
خوش است عمر دریغا که جاودانی نیست پس اعتماد بر این پنج روز فانی نیست
روناک سیفی
,داستان ,فرصت ,زمان ,رز ,غنیمت , ,را به ,فرصت را ,را غنیمت ,این موضوع
درباره این سایت